جدول جو
جدول جو

معنی چو کرم - جستجوی لغت در جدول جو

چو کرم
کرم کدو، کرمی که از چوب درخت تغذیه کند و موجب ضایع شدن چوب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چُ)
دهی است از دهستان حومه بخش خمام شهرستان رشت. 3850تن سکنه دارد. محصولش برنج، کنف، ابریشم، لبنیات و توتون سیگار است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ ؟)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از قرای بلوک فارس. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262)
لغت نامه دهخدا
(چَ خُرْ رَ)
دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی جنوب باختر فلاروجان و 2 هزارگزی خاور پل زمانخان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 109 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود. محصولش غلات، پنبه و برنج. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَکَ)
دهی است از دهستان تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی شمال نورآباد و 18 هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی و راهش مالرو است. ساکنین آبادی از طایفۀ تیوند میباشند که در ساختمان و چادر سکونت دارند و برای تهیۀ علوفۀ احشام در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو کَ رَ)
که تازه بخشندگی را آغاز کرده است. مجازاً که تازه بمنصب رسیده است
لغت نامه دهخدا
محلی از جنگل که عمل جمع آوری چوب در آن جا انجام شود، کار.، سمباده ی فلزی برای صاف کردن چوب، سوهان
فرهنگ گویش مازندرانی
قلدر، چوب به دست، کسانی که در کار خرید و فروش چوب باشند.، کفشی که از جنس چوب بوده و توسط بندی چرمی در پا مهار شود
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو کوهی
فرهنگ گویش مازندرانی
همه کاره، چه کاره
فرهنگ گویش مازندرانی
میانجی دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی روغن از جنس سفال
فرهنگ گویش مازندرانی
ساقه های درو شده ی جو که دسته دسته شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
جوجه تیغی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف صحرایی شبیه ارزن
فرهنگ گویش مازندرانی
چانه ی اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
در در مقام توهین ناسزا به زنان لاغر اندام به کار می رود، ظرف چوبی تنباکو
فرهنگ گویش مازندرانی
قاشق بزرگ چوبی، کفگیر چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
قاشق چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
کدوتنبل، کدوی سبز خورشتی که بعد از رسیدن تخم آن را خارج
فرهنگ گویش مازندرانی
تاووسک
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهکده های سدن رستاق واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
سوداگر چوب، چوب بلندی که پا را روی شاخک آن قرار داده و برای
فرهنگ گویش مازندرانی